English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1379 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
off print U چاپ دوم باره چیزی که ازمجله یا نگارشهای دیگری گرفته شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to have a different view of [ opinion about] something U در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
the boxes were nested U جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
information [on] about somebody] [something] U خبر [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] U معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] U آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
to theorise [about something] [British E] U نگرشگری کردن [در باره چیزی]
to theorize [about something] U نگرشگری کردن [در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
to meditate on/over something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
to ruminate on something U اندیشه کردن [در باره چیزی]
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] U سخن گفتن در باره چیزی
disclosure U عمل بیان در باره چیزی
disclosures U عمل بیان در باره چیزی
information [on] about somebody] [something] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
argument U بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments U بحث در باره چیزی بدون توافق
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] U اظهار نظر دادن در باره چیزی
to make of something U در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to consult with somebody about something U با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to theorize [about something] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorise [about something] [British E] U استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
harrod domar equation U دیگری دومار از امریکا که درزمینه تحلیلهای فرایند رشدکار کرده اند گرفته شده است .
to talk something over with somebody U با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
to get an overview [of something] U دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن
argues U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argue U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued U بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
parodies U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
unless otherwise specified U مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
unless otherwise agreement U مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
parody U نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
vacuity U قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
tandems U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
optimizer U برنامهای که برنامه دیگری را تنظیم میکند تا کاراتر باشد
tandem U باقی گذاشتن دو میله که یکی پشت دیگری باشد
ullage U قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
tear sheet U قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
oblique compartment U قسمتی از زمین که محورطولی ان نسبت به سمت حرکت یکانها به طور مایل قرار گرفته باشد
acronym کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
acronyms U کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
compound weave U بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
converting U تغییر چیزی به دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
pseudomorph U جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
lead in U چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
percuss U بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
encapsulated U چیزی که درون چیز دیگری قرار دارد
overflowed U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflow U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
overflows U وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند
doused U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
dousing U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
content addressable addressing U محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
usenet U که هرکاربر میتواند پیامی بیفزاید یا به پیام دیگری چیزی اضافه کند
sites U محلی که پایه چیزی باشد
sited U محلی که پایه چیزی باشد
thumbnails U هر چیزی که باندازه ناخن باشد
thumbnail U هر چیزی که باندازه ناخن باشد
cessionary U کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
site U محلی که پایه چیزی باشد
overlap U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlapped U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
overlaps U جایی که چیزی بخشی از دیگری را بپوشاند یا در بخش داده روی هم قرا رگیرند
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
joint tenants U در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
crutches U هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
contents U محتوا یا آنچه دروی چیزی باشد
crutch U هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
dag U قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
raee show U نمایش چیزی که در صندوق یا جعبه باشد
Kasim Ushag design U طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
fiefdom U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdoms U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
scrap heap policy U رویه دورانداختن هر چیزی که نوی ان تمام شده باشد
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
reach out with an olive branch <idiom> U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch U [انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
deletion U روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
long shot <idiom> U شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
hereditaments U هر چیزی که قابل ارث گذاشتن باشد مال موروثی میراث
ingrowth U رشد ازدرون چیزی که درتوی چیزدیگری روییده یا فرورفته باشد
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
CD quality U چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
commodities U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
commodity U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
good riddance to bad rubbish <idiom> U وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
hybrid U چیزی که از چندجزء ناجورساخته شده باشدکلمهای که اجزاء ان اززبانهای مختلف تشکیل شده باشد
implicit function U معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
rampire U باره
one-offs U یک باره
in relation to U در باره
in regard to U در باره
one-off U یک باره
lake rampart U اب باره
ter U سه باره
rampart U باره
one-night stands U برنامهی یک باره
to sputter [about] U تف پراندن [در باره ]
herein U در این باره
regards U باره نسبت
on U بالای در باره
tartars U باره دندان
tartar U باره دندان
regard U باره نسبت
one-night stand U برنامهی یک باره
regard U بابت باره
regarded U باره نسبت
regards U بابت باره
regarded U بابت باره
here U در این باره
Impressionism U در باره ادراک
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
countermark U انگ دوم باره
tartarous U دارای باره دندان
aftercrop U حاصل دوم باره
It deals with ... U موضوع در باره ... است.
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
reapparition U فهور دوم باره
with relation to U نسبت به راجع به در باره
rearrngement U ترتیب دوم باره
re order U سفارش دوم باره
you do me injustice U در باره من بی عدالتی می کنید
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
convention U باره مسائل حزبی ناحیهای
with regard to U نسبت به در باره راجع به در خصوص
what say you to a cinema? U در باره سینما چه عقیده دارید
deuterogamy U عروسی دوم باره تجدیدفراش
for the rest U اما در باره باقی مطالب
multipoint U اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
what do you think of him? U عقیده شما در باره او چیست
he is an a. on that U سخن او دراین باره است
to mack i. about a person U در باره کسی از دیگران جویاشدن
prejudicate U بی رسیدگی رای دادن در باره
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
to sputter [about] U با خشم سخن گفتن [در باره ]
conventions U باره مسائل حزبی ناحیهای
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
1اصلاح ترجمه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com